ویلیام بتلر ییتس شعر"ظهور دوباره" را در ماه ژانویه سال ۱۹۱۹ نوشته بود. ییتس در سال ۱۹۳۶ در نامهای به یک دوست، به آنچه که در شعری در بیش از یک دهه پیش نوشته و پیشبینی کرده بود اشاره میکند، در حال اتفاق افتادن است. در این شعر ییتس از ظهور دوباره یک ضد مسیح، یک حیوان خشن خبر داده بود که میتواند نماد همان نازیسم و فاشیسمی قلمداد شود که بعد از مرگ او در جنگ جهانی دوم ظهور کرد و اروپا را در خاک و خون نشاند. شعر "ظهور دوباره" یکی از نمادینترین شعرهای آغاز قرن بیستم است که ییتس در آن به مسأله تکرار دایره وار فاجعه در تاریخ بشر پرداخته است.
ییتس در زمان حیاتش شاهد رویدادهای غم انگیزی بود. او شاهد جنگ جهانی اول و کشتارهای عظیم آن بود، شاهد اعدام ناسیونالیستهای ایرلندی بود که برای آزادی مبارزه میکردند، او شاهد انقلاب روسیه بود که باعث پدید آمدن دگرگونیهای زیادی در جهان شد. ییتس یکبار به یکی از دوستانش گفته بود که ترس او از تشدید بیرحمیهای حکومتها در حال افزایش است.
شعر «ظهور دوباره» که یکی از معروفترین شعرهای ییتس است، سرشار از تصاویری است که از پایان تاریخ خبر میدهند، تصاویری از هرج و مرج فراگیر، نگاه بدبینانه به آینده و بیان نگرانی از پیآمد از دست رفتن ایمان بشر.
او همانگونه که در آغاز این شعر میگوید، همه چیز درحال فروپاشی است و شکوفایی معنوی تنها در یک صورت ممکن است و آن بازگشت دوباره مسیح بر روی زمین است.
اما این ظهور دوباره زاده شدن معصومانه مسیح نیست، چیزی هولانگیز است، ظهور دوباره یک ضد مسیح است، ابوالهول، حیوانی خشن که به سمت بیت اللحم در حال خزیدن است. از نظر ییتس در این شعر، این ظهور دوباره در پایان تاریخ، ظهورعیسای مسیح و در نتیجه برقراری صلح و رستگاری بر زمین نیست.
این شعر خبر از ظهور یک ضد مسیح میدهد که انسانی که دوهزارسال در خواب سنگی به سر برده است را تکانی دوباره میدهد.
حالا میدانم
که بیست قرن خواب سنگی
در گهواره جنبان به کابوسی آزار دهنده بدل شده است
ظهور دوباره موجودی با سر انسان و بدن شیر که قرار است نظمی آهنین را برجهان حکمفرما کند. یک ابوالهول که در اساطیر یونانی جانوری بوده است که انسانهایی را که معمای او را نمیتوانسته اند حل کنند هلاک میکرده است.
بند اول این شعر دارای کلمات و افعال دراماتیک است. چرخ زدن، دایره فراخ شونده، فروپاشی، غرق شدن، که همه این کلمات تصوری از یک نظام خارج از کنترل را مجسم میکنند. باز یا شاهینی که در سطر اول شعر از آن سخن میرود، از کنترل بر زبان برآمده است و در دایرههای فراخ شونده در حال اوجگیری است و دیگر صدای صاحبش را نمیشنود.
شعر با تصویر درخشان و نمادین این شاهین و صاحب این شاهین شروع میشود. شاهین شاید انسانی است که از صاحب معنوییاش، که عیسای مسیح است، در حال دورشدن است و دیگر پیامهای عطوفتبار او را نمیشنود. انسانی که دیگر آوازهای هدایت کننده و رستگاری آفرین مسیح را نمیشنود:
میچرخد و میچرخد و دور میشود شاهین
آنقدر که دیگر آواز صاحبش را نمیشنود
این تصویر، بیان نمادین از هم گسیختگی اجتماع بشری است. همچنین در ادامه بخش اول این شعر، ییتس میگوید مرکزیت از میان رفته است:
همه چیز درحال متلاشی شدن است و مرکز نمیتواند چیزی را نگهدارد
هرج و مرج جهان را فرا گرفته است
این مرکزیت از نظر او یک مرکزیت اخلاقی است، چرا که در سطرهای بعد او میگوید:
جذرومد خونین فراگیر است، و در هرجا نشانههای معصومیت را غرق میکند.
بهترینها ایمانشان را از دست دادهاند
و بدترینها پرشور و استواراند
در چنین شرایطی است که ییتس ظهور دوباره برای رستگاری بشر را حس میکند، در روایت مسیحی از ظهور دوباره گفته میشود که در زمانه پیش از این ظهور، جهان را امواج گناه و معصیت فرا میگیرد، ریا و تزویر افزایش مییابد، و چهرههای دجال صفت ظهور میکنند. در چنین شرایطی است که تجلی و ظهور دوباره همچون نیازی معنوی حس میشود، ظهور یک ناجی:
بیشک ظهور دوباره نزدیک است
ظهور دوباره! هرچند به سختی میتوان از آن سخن گفت
آنگاه که تجسم روح جمعی، دیدهگانم را میآزارد
هرچند ظهور دوباره امری ناممکن به نظر میرسد، اما اگر قرار باشد ظهوری در کار باشد از نظر راوی این شعر زمانش فرارسیده است.
ظهور دوباره در این شعر، ظهور جانوری هیبتناک پس از دوهزار سال خواب سنگی است. انگار روح مسیح پس از به صلیب کشیده شدن در تن ابوالهول حلول کرده بود و حالا پس از دوهزارسال خواب سنگی در شکل او دوباره ظهور میکند. دوهزار سال خواب سنگی حالا به کابوسی مبدل شده است، جهان با امواج خون فراگیر، هرج و مرج و زوال اخلاق و معنویت رو به رو است، پایان این شعر که ظهور ابوالهول است با تفسیرهای گوناگونی رو به رو شده است. عدهای از مفسرین ظهور ابوالهول را به معنای ظهور کسی میدانند که با عقل انسان و قلب حیوان، بعنوان یک ناجی مستبد، پایان بخش این هرج و مرج است. انگار موجودی انسان/جانور میتواند با ظهورش بر بینظمی کنونی فائق آید، اما از اشارات خود ییتس پیداست که این پایان پیشگویی نمادین و غمگنانه از آنچیزی است که بعدتر در جنگ دوم جهانی اتفاق افتاد. تکرار فاجعه، ظهور کسانی چون هیتلر، موسولینی و فرانکو که اروپا و جهان را در امواج نفرت و مرگ غرق کردند. آن معصومیت غرق شده انگار پیشگویی فاجعههایی است که در جنگ دوم جهانی اتفاق افتاد. ییتس با آنکه اوضاع جهان آینده را در این شعر پیشگویی میکند، اما در سال ۱۹۳۹، یعنی در سال آغازین جنگ جهانی دوم جهان را ترک میکند. او این شعر را در سال پایانی جنگ جهانی اول نوشته بود.
با تصویر پایانی این شعر قصه ظهور دوباره عیسای مسیح به طنزی تلخ مبدل میشود.
در پایان این دوهزار سال خواب سنگی که بشر در اوج هرج و مرج و زوال اخلاقی به سر میبرد، به جای عیسا یک ضد مسیح ظهور میکند:
و ساعت ظهور آن جانور هیبتناک
نزدیک شده است
خمیده خمیده به سمت بیت اللحم میخزد
آیا میخواهد از نو به دنیا بیاید؟
ابوالهول در حال خزیدن از صحرای مصر به سمت زادگاه مسیح در بیت اللحم است، تا پس از خواب دوهزارساله عیسای مسیح، از نو همچون نماد هلاکت و مرگ به جهان بیاید. ابوالهول بدون شک نماد ستمگران و رهبران سیاسیای است که در اروپای حول و حوش جریان جنگ جهانی دوم، پیام آور مرگ و ویرانی شدند. ادن در شعر معروفش «به یاد و خاطره ییتس» آنگاه که میگوید:
در این کابوس شب ظلمانی
تمام سگهای اروپا پارس میکنند
و ملتهای زنده انتظار میکشند
هر کدام در انزوای نفرت خویش
به همان دوران پر آشوب اروپا اشاره دارد، دوران ظهور جانوران انساننمایی که اینجا با نام سگهای اروپا که در شبی ظلمانی پارس میکنند از آنها یاد شده است و انتظاری هم که ادن از آن سخن میگوید شاید انتظار یک ناجی باشد. همان انتظار بیهودهای که سالها پیش از جنگ جهانی دوم، ییتس از آن سخن گفته بود.
ییتس بر این باور بود که تصاویر شعر از روح جمعی یا روح کیهانی به شاعر الهام میشوند. آنگاه که به این شعر نگاه میکنیم، ابوالهول، عیسای مسیح و سایر اشارات این شعر مصداقهای بارز همان سمبلهای روح جمعی هستند که ییتس از آن سخن میگوید.
روح جمعی یا روح کیهانی (Spiritus Mundi) از اصطلاحاتی است که با این مفهوم به واسطه ییتس وضع شده است. از نظر ییتس روح کیهانی دربر دارنده خاطرات همه ادوار است. به باور او منبع همه شعرهای شاعران همین روح جمعی یا کیهانی است، روحی که منبع الهام تمام شاعران است و همچون الهه شعر با شاعران سخن میگوید و تصاویر شعر و سمبلهای شعر را به آنها القاء میکند.
این کلمه که از اصل لاتین گرفته شده است از نظر ییتس منبع همه تصاویر و سمبلهاست، چیزی شبیه ناخودآگاه جمعی یونگ که محتویات آن را تصاویر کهن الگویی تشکیل میدهند. یونگ نیز بدین باور بود که تصاویر و سمبلهای کهن الگویی میراث مشترک نیاکان بشراند و به گونه ارثی از نسلی به نسلی انتقال مییابند و این تصاویر از نظر او در میان فرهنگها و ملتهای بسیاری همچون زبان مشترک فرهنگی عمل میکنند و مانند دستور زبان جهانیاند. تعریفهای یونگ از الگوی کهن با توصیف ییتس از روح جهانی یا روح کیهانی نزدیکی دارد.
ییتس به عنوان یکی از مهمترین نمایندگان سمبولیسم در ادبیات انگلیسی در قرن بیست شناخته میشود. ییتس در این رویکرد تحت تأثیر نهضت سمبولیسم قرن نوزده فرانسه بود. سمبولیسم بهعنوان یک جنبش در قرن نزدهم در فرانسه ظهور کرد. این جنبش واکنشی بود در برابر ناتورالیسم ادبی که به واسطه امیل زولا به شهرت رسیده بود.
سمبولیستهای فرانسوی تحت رهبری مالارمه علیه «آشکارگی» در هنر و ادبیات ایستادند و برعکس بر ابهام، و احساسات ناپایدار تأکید کردند. آنها میخواستند تجربه واقعیت از طریق سمبل عملی و بیان گردد.
هرچند ییتس پیش از آشنایی با نهضت سمبولیسم فرانسوی تجاربی از این دست داشت، اما پس از آشنایی با این جنبش بیشتر و مصممتر به کارش ادامه داد. سمبلیسم او همچنان تحت تأثیر شاعرانی چون بلیک، شیلی و روزیتی بود، اما بیش از همه مطالعات عمیقش از مظاهر گوناگون فرهنگ عامه و فولکلور، اساطیر و عرفان بر تقویت این گرایش او انجامیده بود.
از نظر ییتس سمبلها با الهامات آسمانی در ذهن او پدید میآیند. تصویر ابوالهول در این شعر نیز ودیعه ذهن جمعی یا همان روح کیهانی است که با ذهنیت فردی شاعر در این شعر وارد تعامل شده است.
ظهور دوباره
میچرخد و میچرخد و دور میشود شاهین
آنقدر که دیگر آواز صاحبش را نمیشنود
همه چیز درحال متلاشی شدن است و مرکز نمیتواند چیزی را نگهدارد
هرج و مرج جهان را فرا گرفته است
جذرومد خونین فراگیر است، و در هرجا نشانههای معصومیت را غرق میکند
بهترینها ایمانشان را از دست دادهاند
و بدترینها پرشور و استواراند
تجلی نزدیک است
بی شک ظهور دوباره نزدیک است
ظهور دوباره! هرچند به سختی میتوان از آن سخن گفت
آنگاه که تجسم روح جمعی، دیدگانم را میآزارد
جایی در ریگهای بیابان چیزی با بدن شیر و سر انسان،
با نگاهی خالی و بیرحم رانهایش را به آهستهگی به حرکت در آورده است
در نزدیکیهایش، سایه پرندگان خشمگین بیابانی
تاریکی دوباره فراگیر است
حالا میدانم
که بیست قرن خوابِ سنگی
در گهواره جنبان به کابوسی آزار دهنده بدل شده است
و ساعت ظهور آن جانور هیبتناک
نزدیک شده است
خمیده خمیده به سمت بیت اللحم میخزد
آیا میخواهد از نو به دنیا بیاید؟